این ماشا نمی گذارد هیچ دیکی از او بگذرد. دوچرخه سوار استپا فقط ایستاد تا بنشیند و استراحت کند. و آن عوضی به سمت او آمد. چگونه می توانید مقاومت کنید؟ بچه ها اینطوری هستند - شما اجازه می دهید جوجه تان یک ساعت بیرون برود، و ببینید، یک نفر قبلاً او را به خراش انداخته است. و سپس او مانند یک مغرور رفتار می کند - مادرش اجازه نمی دهد، فقط بعد از عروسی! شما باید آنها را از همان شب اول بیرون بکشید!
پسر البته کار خیلی خوبی انجام نداد. او می توانست به جای خراب کردن پای شکرگزاری، خودارضایی کند. اما این داستان پایان خوشی دارد، زیرا مادرش خوشحال بود که او را تنبیه می کرد، اما مجازات به چیزی بیشتر تبدیل شد.