هر مردی دیر یا زود می خواهد دیک خود را در مقعد جوجه بچسباند. و هنگامی که او آن را امتحان کرد، هرگز آن را رها نمی کند. می بینید، آن پسر حتی احمق های دختران را می لیسد تا آنها را روشن کند و احساسات آنها را تشدید کند. البته، قرار گرفتن متناوب پیچ و مهره او بین ابله و دهان باعث ایجاد وزوز و بی حالی در توپ ها می شود. و آنجا و آنجا می خواهید تا جایی که ممکن است عمیق وارد کنید. بنابراین، عوضی هایی که در الاغ تسلیم می شوند، بیشتر مورد تقاضای نیمه مرد جامعه هستند. بنابراین من طرفدار آن نوع سرگرمی بین عاشقان هستم.
خوبی هاستل آشنایی های معمولی و رابطه جنسی است که شما را به هیچ چیز مقید نمی کند. در این مورد، آن مرد واقعاً خوش شانس بود که توانست با دو نفر از این بلوندهای زرق و برق دار برخورد کند. به خصوص جوان تر، خوش قیافه، با بیدمشکی مرتب، جوانان نسبتاً محکم و چهره ای زیبا است. اما بزرگتر بسیار پرشور است. می بینید که او سعی می کند تا جایی که می تواند مایع شفابخش را از مرد بیرون بکشد. احتمالا می خواهد جوان شود.
دختری لاغر الاغی مینیاتوری دارد. مدت زیادی طول کشید تا آن را حل کرد. اما سیاه پوست فرصتی برای صبر کردن نداشت. بعد از عمل بادکنک، پیچ و مهرهاش را دقیقاً در خرخر جوجه فرو کرد. نمیدانم او در چه شرایطی قرار داشت، اما فکر میکنم او عالی بود. بعد از آن پتک در الاغ، فرو رفتن در بیدمشک او مانند یک تعطیلات بود. و چرا آن دختر سبزه از پسرهای سیاه پوست خوشش می آید؟ آیا آنها دیک شیرین تری دارند یا اسپرم خوشمزه تر؟
چه عزیزم زیبا، شاید من همیشه بیهوده به خانم های بزرگ نگاه می کنم؟ فقط می خواستم خودم آن را با چنین خانم مینیاتوری امتحان کنم!